Emperatour
16-01-07, 12:56
گفت وگو با "داریوش فرضیایی"
من معتقدم رمز موفقيت او در ايجاد ارتباط سريع با مخاطب است، خودش هم بر همين باور است. و نمونهاش همين گفتوگوي ساده و صميمي ما با اوست.
وقتي ميخواستم به طرف محل استقرار كاروان عموپورنگ راه بيفتم، تلفني تماس گرفتم و براي چند دقيقه بعد قرار گذاشتم. از منا بازگشته بود و كسالت داشت مثل خيلي از حاجيها.
امّا برخلاف ايران، همان طور كه بارها او را در برنامههاي تلويزيوني ديده بودم، صميمي بود. عموپورنگ، در اين مصاحبه خيلي به سؤالات، تند و سريع پاسخ نميداد. در پاسخ به سؤالها كمي دچار مكث و ترديد ميشد و آن هم به خاطر پرده اشكي بود كه جلوي چشمانش نقش ميبست، با اين حال، خيلي حرفها براي گفتن داشت. با هم گفتوگو با او را ميخوانيم:
چرا به شما ميگويند عمو پورنگ؟!
اسم عموپورنگ را من انتخاب نكردم. پورنگ اسم هنري است و بچهها توي ارتباط تلفني گفتند عمو، و عمو پيشوند اسم من شد.
اسم اصلي شما؟
داريوش فرضيايي.
متولد چه سالي؟
دهه پنجاه ـ تهران!
چي شد سر از تلويزيون در آوردي؟
مثل همه كساني كه تست دادند و قبول شدند.
چند سال پيش؟
دوازده سال.
از كارتان راضي هستيد؟
بله. قطعاً
بهترين برنامه شما؟
همه برنامهها و آن قسمت كه رفتم بم.
آن برنامه تلخترين برنامه شما نبود؟
نه، آن برنامه تلخ نبود، واژه تلخ شما را بايد ببرد توي ناراحتيها. ولي آن برنامه، برنامه به ياد ماندني بود و شيريني خاصي داشت. تلخي وقتي است كه متضرر شوي ولي من بهره بردم و متضرر نشدم.
چي شد آمدي حج؟
از طرف سازمان صدا و سيما. طبق قرعهكشي و از شبكه يك، گروه كودك من آمدم حج.
غيرمترقبه بود، آمادگي نداشتم، ميگفتم زود است، ميخواستم با آمادگي بيشتر بيايم، ولي وقتي گفتند برو، احساس مسؤوليت كردم.
دوست داشتي با كي مشرف شوي؟
با مادرم. البته دو مرتبه، او را فرستادم.
وقتي اولين بار نگاهت به كعبه افتاد از خدا چي خواستي؟
اين جزو مسائل شخصي و اعتقادي من است اجازه بدهيد پيش خودم بماند.
براي بچهها چي خواستي؟
مطمئناً آرزوي سلامتي و تندرستي بچهها و شفاي بچهها و همه كساني كه التماس دعا گفتند. ان شاء الله قسمت همه بشود و مثل ما بيايند اينجا.
ظاهراً شما وقتي ميخواستي مشرف شوي با بچهها خداحافظي كردي چرا؟
بله من سه ويژه برنامه آخرم را اختصاص دادم به مسئله حج تا بچهها شوكه نشوند و بدانند كه من رفتهام براي زيارت خانه خدا.
مردم و خانوادهها چه عكسالعملي داشتند؟
تنها جملهاي كه به زبان ميآوردند، اين است كه ميگويند «التماس دعا» و يا ميگويند براي ما دعا كن.
از كجاي اين سفر خاطره داري؟
همه جاي اين سفر برايم جالب بود. مخصوصاً حرم پيامبر«ص» كه نماز خواندم، قبرستان بقيع، بيت الله الحرام، مشعر هم براي من جالب بود واقعاً نمادي از روز قيامت بود،فكر كردم همه آدمها به نوعي دنبال خودشان ميگردند.
در كجا ياد مرگ و قبر افتادي؟
توي مشعر.
مسجد شجره چي؟
مسجد شجره فضاي خيلي قشنگي برايم داشت، با اينكه ما يك ساعت و شايد كمتر از يك ساعت در آنجا بوديم، ولي فكر ميكنم تأثير و لذت آن بيشتر از جاهاي ديگر بود. اي كاش بيشتر تجربه ميكردم. ديدن صحنهها و ديدن آدمها كه احرام ميبستند. اي كاش آنجا بيشتر بودم و چهار پنج ساعتي ميماندم و ميتوانستم بيشتر در حال و هواي آنجا قرار گيرم.
دوست داري كه دوباره به حج مشرف شوي؟
چرا دوست ندارم، اگر بگويم «نه» كه نميشود، دوست دارم كه ديگران با آمادگي بيشتر به اين سفر بيايند، دوست دارم كسي بيايد كه سفر اول او باشد. من با آمدن مكرر مخالف نيستم ولي دلم ميخواهد فرصتي به دست آيد براي كساني كه مشرف نشدهاند و دوست دارند بيايند، اين فرصت را به آنها بدهيم بلكه از بركت دعاهاي آنان ما هم به آرزوي خود برسيم.
بعد از سفر، توي برنامههاي شما تغييري ايجاد خواهد شد؟
من توي برنامهها به صورت غيرمستقيم به برنامههاي ديني خيلي ميپردازم، و با بچهها صحبت ميكنم امّا حضور در اينجا، اتمام حجتي است براي من. من نبايد مستقيم حرف بزنم، مهم اين است كه من خودم را بسازم و بعد اجراي خوبي داشته باشم.
اينجا يك قصد، يك اتمام حجت و يك شروع دوباره است. ميگويند كسي كه مشعر و صحراي عرفات و منا ميرود و باز ميگردد، اگر شك كند گناهان او بخشيده شده، نادان است لذا با طيب خاطر ميشود از اينجا بازگشت با شروع دوباره با نگاه نو و تازه و ارتباط بهتر با خدا؛ اينها كمك ميكند براي اجراي بهتر. وقتي من خودم اين قضايا را بفهمم بهتر ميتوانم به بچهها انتقال دهم.
توي برنامهها تا حالا كم آوردهاي؟
نفس كم آوردهام، زمان كم آوردهام، ولي مطلب نه.
شده قبل از برنامهاي توسلي داشته باشي محضر ائمه اطهار«ع»؟
اگر اغراق نكنم، ما هميشه اين كار را ميكنيم، مهمترين كاري كه كردهايم اين است كه برنامه را بيمه امام زمان(عج) كردهايم و براي همين است كه آخر برنامه دعا ميكنيم؛ مثل همان صدقهاي كه هر روز براي رفع بلا ميدهيم، ما شروع برنامه را با ياد و نام امام زمان(عج) شروع ميكنيم اميدواريم امام زمان پشتيبان اهداف و برنامههاي ما باشد.
شما هيأتي هستي؟
فكر ميكني من ميتوانم هيأت بروم، ميتوانم بروم يا نه؟ رفتنش خوب است ولي بايد شرايط آن فراهم شود. وقتي فضا مهيا نيست و همه ميريزند سر آدم، پس من ترجيح ميدهم با تلويزيون همراه باشم. من نميتوانم بروم و ببينم بقيه حال معنوي پيدا ميكنند و اشك ميريزند اما خودم توفيق توسل نداشته باشم و به دليل هجوم علاقهمندان، فقط تماشاگر مراسم باشم.
كار شما سخت است؟
سخت است، اما براي ما شيرين است. ما دوست داريم كارمان را اگر دوست نداشتيم ادامه نميداديم.
صحبتي براي بچهها داري بخصوص آنها كه به عمره ميآيند؟
من اين حركت را تحسين ميكنم، حداقل وقتي بچهها را كه در سن نوجواني به اينجا ميآورند، براي آنان خيلي خوب است يعني تا آخر عمر، آنان را از لغزشها و آسيبها بيمه ميكند. من معتقد هستم وقتي در عنفوان جواني آدم به اينجا بيايد، بهتر ميتواند مسير زندگي و راه سعادت را پيدا كند. اينجا شروعي است براي رسيدن به يك حقيقت و سعادت و چقدر خوب است كه انسان اين شروع را از نوجواني داشته باشد نه بعد از گذشتن سن.
تعريف شما از حج؟
حج شروعي دوباره، رسيدن به خودي گمشده. مدتها بود خودمان را گم كرده بوديم ولي حج فرصتي است كه خود را و مسير را پيدا كنيم.
كدام زيارت را دوست داري؟
زيارت عاشورا.
و نكته خاص؟
توي حج بايد به آدمها مجال بدهيم توي خودشان باشند، اينجا آمدهاند براي فكر كردن، برنامهها خوب است، اما فكر كنم فاصله بندازد از تفكر كردن، صحراي عرفات و مشعر بايد خودت را ول كني توي خودت، بيشتر فكر كني.
ارادت شما؟
به امام حسين«ع» سرور شهيدان، وقتي دعاي عرفه را ميخواندم با تمام وجود. احساس ميكردم هيچي نداريم و محتاجيم، عاجز بودن، حقير بودن و خوار بودن را با تمام وجود احساس كردم.
از شما تشكر ميكنم.
قربان شما برم. شما و نشريهتون پايدار باشيد.
منبع: پايگاه اطلاع اطلاع رساني حج
Only the registered members can see the link
من معتقدم رمز موفقيت او در ايجاد ارتباط سريع با مخاطب است، خودش هم بر همين باور است. و نمونهاش همين گفتوگوي ساده و صميمي ما با اوست.
وقتي ميخواستم به طرف محل استقرار كاروان عموپورنگ راه بيفتم، تلفني تماس گرفتم و براي چند دقيقه بعد قرار گذاشتم. از منا بازگشته بود و كسالت داشت مثل خيلي از حاجيها.
امّا برخلاف ايران، همان طور كه بارها او را در برنامههاي تلويزيوني ديده بودم، صميمي بود. عموپورنگ، در اين مصاحبه خيلي به سؤالات، تند و سريع پاسخ نميداد. در پاسخ به سؤالها كمي دچار مكث و ترديد ميشد و آن هم به خاطر پرده اشكي بود كه جلوي چشمانش نقش ميبست، با اين حال، خيلي حرفها براي گفتن داشت. با هم گفتوگو با او را ميخوانيم:
چرا به شما ميگويند عمو پورنگ؟!
اسم عموپورنگ را من انتخاب نكردم. پورنگ اسم هنري است و بچهها توي ارتباط تلفني گفتند عمو، و عمو پيشوند اسم من شد.
اسم اصلي شما؟
داريوش فرضيايي.
متولد چه سالي؟
دهه پنجاه ـ تهران!
چي شد سر از تلويزيون در آوردي؟
مثل همه كساني كه تست دادند و قبول شدند.
چند سال پيش؟
دوازده سال.
از كارتان راضي هستيد؟
بله. قطعاً
بهترين برنامه شما؟
همه برنامهها و آن قسمت كه رفتم بم.
آن برنامه تلخترين برنامه شما نبود؟
نه، آن برنامه تلخ نبود، واژه تلخ شما را بايد ببرد توي ناراحتيها. ولي آن برنامه، برنامه به ياد ماندني بود و شيريني خاصي داشت. تلخي وقتي است كه متضرر شوي ولي من بهره بردم و متضرر نشدم.
چي شد آمدي حج؟
از طرف سازمان صدا و سيما. طبق قرعهكشي و از شبكه يك، گروه كودك من آمدم حج.
غيرمترقبه بود، آمادگي نداشتم، ميگفتم زود است، ميخواستم با آمادگي بيشتر بيايم، ولي وقتي گفتند برو، احساس مسؤوليت كردم.
دوست داشتي با كي مشرف شوي؟
با مادرم. البته دو مرتبه، او را فرستادم.
وقتي اولين بار نگاهت به كعبه افتاد از خدا چي خواستي؟
اين جزو مسائل شخصي و اعتقادي من است اجازه بدهيد پيش خودم بماند.
براي بچهها چي خواستي؟
مطمئناً آرزوي سلامتي و تندرستي بچهها و شفاي بچهها و همه كساني كه التماس دعا گفتند. ان شاء الله قسمت همه بشود و مثل ما بيايند اينجا.
ظاهراً شما وقتي ميخواستي مشرف شوي با بچهها خداحافظي كردي چرا؟
بله من سه ويژه برنامه آخرم را اختصاص دادم به مسئله حج تا بچهها شوكه نشوند و بدانند كه من رفتهام براي زيارت خانه خدا.
مردم و خانوادهها چه عكسالعملي داشتند؟
تنها جملهاي كه به زبان ميآوردند، اين است كه ميگويند «التماس دعا» و يا ميگويند براي ما دعا كن.
از كجاي اين سفر خاطره داري؟
همه جاي اين سفر برايم جالب بود. مخصوصاً حرم پيامبر«ص» كه نماز خواندم، قبرستان بقيع، بيت الله الحرام، مشعر هم براي من جالب بود واقعاً نمادي از روز قيامت بود،فكر كردم همه آدمها به نوعي دنبال خودشان ميگردند.
در كجا ياد مرگ و قبر افتادي؟
توي مشعر.
مسجد شجره چي؟
مسجد شجره فضاي خيلي قشنگي برايم داشت، با اينكه ما يك ساعت و شايد كمتر از يك ساعت در آنجا بوديم، ولي فكر ميكنم تأثير و لذت آن بيشتر از جاهاي ديگر بود. اي كاش بيشتر تجربه ميكردم. ديدن صحنهها و ديدن آدمها كه احرام ميبستند. اي كاش آنجا بيشتر بودم و چهار پنج ساعتي ميماندم و ميتوانستم بيشتر در حال و هواي آنجا قرار گيرم.
دوست داري كه دوباره به حج مشرف شوي؟
چرا دوست ندارم، اگر بگويم «نه» كه نميشود، دوست دارم كه ديگران با آمادگي بيشتر به اين سفر بيايند، دوست دارم كسي بيايد كه سفر اول او باشد. من با آمدن مكرر مخالف نيستم ولي دلم ميخواهد فرصتي به دست آيد براي كساني كه مشرف نشدهاند و دوست دارند بيايند، اين فرصت را به آنها بدهيم بلكه از بركت دعاهاي آنان ما هم به آرزوي خود برسيم.
بعد از سفر، توي برنامههاي شما تغييري ايجاد خواهد شد؟
من توي برنامهها به صورت غيرمستقيم به برنامههاي ديني خيلي ميپردازم، و با بچهها صحبت ميكنم امّا حضور در اينجا، اتمام حجتي است براي من. من نبايد مستقيم حرف بزنم، مهم اين است كه من خودم را بسازم و بعد اجراي خوبي داشته باشم.
اينجا يك قصد، يك اتمام حجت و يك شروع دوباره است. ميگويند كسي كه مشعر و صحراي عرفات و منا ميرود و باز ميگردد، اگر شك كند گناهان او بخشيده شده، نادان است لذا با طيب خاطر ميشود از اينجا بازگشت با شروع دوباره با نگاه نو و تازه و ارتباط بهتر با خدا؛ اينها كمك ميكند براي اجراي بهتر. وقتي من خودم اين قضايا را بفهمم بهتر ميتوانم به بچهها انتقال دهم.
توي برنامهها تا حالا كم آوردهاي؟
نفس كم آوردهام، زمان كم آوردهام، ولي مطلب نه.
شده قبل از برنامهاي توسلي داشته باشي محضر ائمه اطهار«ع»؟
اگر اغراق نكنم، ما هميشه اين كار را ميكنيم، مهمترين كاري كه كردهايم اين است كه برنامه را بيمه امام زمان(عج) كردهايم و براي همين است كه آخر برنامه دعا ميكنيم؛ مثل همان صدقهاي كه هر روز براي رفع بلا ميدهيم، ما شروع برنامه را با ياد و نام امام زمان(عج) شروع ميكنيم اميدواريم امام زمان پشتيبان اهداف و برنامههاي ما باشد.
شما هيأتي هستي؟
فكر ميكني من ميتوانم هيأت بروم، ميتوانم بروم يا نه؟ رفتنش خوب است ولي بايد شرايط آن فراهم شود. وقتي فضا مهيا نيست و همه ميريزند سر آدم، پس من ترجيح ميدهم با تلويزيون همراه باشم. من نميتوانم بروم و ببينم بقيه حال معنوي پيدا ميكنند و اشك ميريزند اما خودم توفيق توسل نداشته باشم و به دليل هجوم علاقهمندان، فقط تماشاگر مراسم باشم.
كار شما سخت است؟
سخت است، اما براي ما شيرين است. ما دوست داريم كارمان را اگر دوست نداشتيم ادامه نميداديم.
صحبتي براي بچهها داري بخصوص آنها كه به عمره ميآيند؟
من اين حركت را تحسين ميكنم، حداقل وقتي بچهها را كه در سن نوجواني به اينجا ميآورند، براي آنان خيلي خوب است يعني تا آخر عمر، آنان را از لغزشها و آسيبها بيمه ميكند. من معتقد هستم وقتي در عنفوان جواني آدم به اينجا بيايد، بهتر ميتواند مسير زندگي و راه سعادت را پيدا كند. اينجا شروعي است براي رسيدن به يك حقيقت و سعادت و چقدر خوب است كه انسان اين شروع را از نوجواني داشته باشد نه بعد از گذشتن سن.
تعريف شما از حج؟
حج شروعي دوباره، رسيدن به خودي گمشده. مدتها بود خودمان را گم كرده بوديم ولي حج فرصتي است كه خود را و مسير را پيدا كنيم.
كدام زيارت را دوست داري؟
زيارت عاشورا.
و نكته خاص؟
توي حج بايد به آدمها مجال بدهيم توي خودشان باشند، اينجا آمدهاند براي فكر كردن، برنامهها خوب است، اما فكر كنم فاصله بندازد از تفكر كردن، صحراي عرفات و مشعر بايد خودت را ول كني توي خودت، بيشتر فكر كني.
ارادت شما؟
به امام حسين«ع» سرور شهيدان، وقتي دعاي عرفه را ميخواندم با تمام وجود. احساس ميكردم هيچي نداريم و محتاجيم، عاجز بودن، حقير بودن و خوار بودن را با تمام وجود احساس كردم.
از شما تشكر ميكنم.
قربان شما برم. شما و نشريهتون پايدار باشيد.
منبع: پايگاه اطلاع اطلاع رساني حج
Only the registered members can see the link