درفش کاویانی
24-02-08, 09:00
با درود به روان پاک همه ی جانباختگان خاک ایران زمین .
بی گمان داستان الکساندر مقدونی بیش از اندازه با حقیقت هم آغوش شده اما به باور ما چیزی مگر رویاهای شکل گرفته ی دشمنان تاریخ این سرزمین نیست. ناگفته نماند از آن روی که ما سالهاست در این باره پژوهش کردیم نمیتوانم همه ی دست رنج خودمان را با سخاوت زیادی پیشکش دوستان کنم. بنا به سپارش یکی از یاران ارجمند در امرداد بخشی هر چند گزیده را در اینجا خواهم آورد.( تا زمانی که برای جلوگیری از تحریف آن دانش نامه ی خودمان را به چاپ رسانیم.)
نخست اشاره به جنگها ی درونی پارس شایسته است.
از شورشهای زمان داریوش بزرگ که چشم پوشی کنیم.
نخستین بار پس از بنیان گزاری شاهنشاهی پارسی میان " بغا بوخشه ( مگابیز)" و "ارتخشتره(اردشیر) یکم هخامنشی "جنگ رویاروی در گرفت که پیروزی از آن سردار نامی و میهن پرست پارسی بغابوخشه بود پس از چند بار جنگیدن در زمانی چند ماهه که آن هم به سبب برخی بی کفایتیهای اردشیر شاه قابل احترام هخامنشی بود در مصر شورش شد و مگابیز این سردار نامور و با گذشت پارسی با وجود پیروزی در جنگ دوباره پرچم سرداری اردشیر را در دست گرفت و رهسپار مصر شد آنجا را آرام کرد مبادا با این جنگهای درونی سپاه پارسی ناتوان شود (همان کاری که اگر خسرو پرویز و بهرام چوبین هم درکشان میرسید کشور را دست تازیان نمیدادند) پس از آن مگابیز فروتنانه برای صلاح سرزمینش جز فرمانبرداری از اردشیر کاری نکرد و به راستی او شایسته ی شاه پارس بود نه اردشیر .
بار دوم که برای ما از دید تاریخ با ارزش تر است نبرد کورش پسر کوچک داریوش دوم و برادر بزرگترش اردشیر دوم هخامنشی است پس از شاهی اردشیر// .
کورش به پشتیبانی "پریساتیا" مادرش ادعای پادشاهی کرد از ارمنیا(ارمنستان) با سپاه خود به ایونیه (سرزمین های یونانی قبرس امروزی) رفت . بسیار زیبا روی و تنومند بود در نبرد ها 2زخم به اردشیر// زده بود با ثروت بسیار و سپاه پرتوانی که داشت یک سالی به پادشاه یونان بدل شده بود جوری که خود یونانیان و اروپاییان مانند دیودور سیسیلی و پلوتارک مینویسند فرمانروایان و جباران آتنی و اسپارتی از او وقت باریابی میگرفتند که گاهی پس از چند روز انتظار پشت درهای کاخش دست از پا دراز تر باز میگشتند. نکته ی جالب اینجاست که او دهها هزار نفر از یونان به عنوان مزدور اجیر کرد برای جنگ با اردشیر//.
این نخستین بار است که میتوان گفت یونانیان به پارس حمله میکردند. پس از چند جنگ سخت سپاه اردشیر دشمنان را نا توان کرده و در نبرد پایانی کورش که دلاورانه میجنگید کشته شد یونانیان قتل عام شدند 10 هزار نفرشان زنده ماندند و بازگشت غمگینشان هنوز سوگنامه ی یونانیان است " گزنفون" مورخ نامی نویسنده ی کورش نامه میان آنان بود و کتابی نوشت با نام"آناباسیس" یا بازگشت 10هزار تن که در همین باره است و هنوز به پارسی ترجمه نشده!!! پس این میتواند اولین حجوم یونانیان به پارس باشد.
اکنون باید دید الکسانر از کجا آمد.:
به کتیبه های هخامنشیان نگاه کنید بیشتر پادشاهان نام سرزمین های به فرمان و در قلم رو را آورده اند . نامی از مقدونیه نیست!!! در حالی که همه ی گاه نویسان یونانی به این سرزمین(مقدونیه) به عنوان خراجگزار . مستعمره یا دست کم هم پیمان پارسی ها اشاره کردند پس چگونه هیچ یک از شاهان هخامنشی نامی از آن نبرده اند؟ کمی درنگ کنید گویا تحریف کنندگان تاریخ فراموش کرده اند ما میدانیم دست کم سرزمین های به فرمان خودمان چه نام داشتند. سرزمین منطبق بر مقدونیه امروزی " آرکه لائوس " نام داشته است که در کتیبه ی خشایارشا px2 میتواند اشاره به قومیتشان باشد ( یونانیان آن طرف دریا) یا یونانیانی که کلاه خود به سر دارند. فردوسی طبق نوشته های پهلوی از او به نام اسکندر (مغانی) یک شاهزاده ی ایرانی یاد میکند. اشاره به جنگ های داخلی ایران و انتقال قدرت. آیا فردوسی کمتر از پلوتارک میداند؟! یا استرابون بیشتر از فردوسی میداند؟!!
چرا در این سرزمین پارس الکساندر شهری نساخته است؟ چگونه الکساندریه را در مصر ساخت ولی در این سرزمین حتی یک پیکان یا شمشیر از خود به جای نگذاشته است؟ مسیر جنگی الکساندر را بررسی کنید و زمان جنگهای او را حتی اگر بدون درگیری و جنگ تا هند پیشروی کرده باشد نمیتوانسته با این شتاب به هند برسد . در حالی که ما میدانیم هر جنگ مختصری میتوانسته چند ماه وقت او را بگیرد حتی اگرپارسی ها از سیاست و تکنیک جنگی دفاعی شهر سوخته بهره میبردند و زمان عقب نشینی آتش برای دشمن باقی میگزاشتند الکساندر برای رسیدن آذوقه و تجدید قوا با مشکل جدی و از دست دادن زمان روبرو میشد . گویا این مورخان رویا پرداز از دانش جغرافی و ریاضی بی بهره بوده اند.به عقب باز میگردیم مگر نه اینکه پلوتارک و دیودور در کتابهای خود نوشته اند 6000 کشتی هخامنشیان در آبهای مدیترانه(امروزی) حاضر بوده اند و " ممنون" مزدور هوشمند اردشیر /// و داریوش/// بر آبها نظارت داشته است و "ارتبز پارسی" آنجا همه چیز را زیر نظر داشته است. پس آقای الکساندر و 45000 سپاهی او نا مرئی بوده اند که 6000 ناو جنگی اجازه ی عبور به آنان داده اند؟؟؟!!! فرض میکنیم الکساندر نا مرئی شده و از آبها گذشته است. میدانیم که سپاه همبسته ی 3 شهربانی پارسی به فرماندهی " اسپیترا دات( سپهرداد) پارسی" آنجا منتظر راهزنان مقدونی بودند چگونه این راهزنان در برابر حجوم بی وقفه ی ذست کم 90هزار ارتش هخامنشی فرصت پیاده شدن از کشتی یافتند؟؟سخن ساده ای نیست سخن از ارتشی پر تجربه و کار آزمودست که میدانسته چگونه دشمن را در آب خفه کند. جالب اینجاست که به گفته ی رویا پردازان اول از همه الکساندر پیاده شده کلاه خود او به ضرب گرز گران سپهرداد میشکند اما خودش سالم مانده و سپهرداد کشته میشود( جل الخالق) بنگرید این داستان به تاریخ شبیه است یا به رویای کودکی که قهرمان سازی میکند تا در خلوتش او را بستاید؟؟
نبرد ماراتن و پس ارز آن پلاته را به خاطر بیاورید ( که همان هم 1 کلاغ 1000 کلاغ است) پارسیان که در زمان پیشگرد( عقب نشینی)به گونه ای سازمان دهی شده رفتار میکردند یعنی صفوف مقدم میجنگیدند تا دسته های عقبی به کشتی سوار شوند در آب گیر افتاده نابود شدند اما 45000 سپاهی الکسانر در برابر سپاه 120هزار نفری آماده و منتظر پارسی (به گمان ما 90هزار یعنی هر شهربانی 30هزار) نفری به آسودگی پیاده شده و پیروز شدند.
پوران فرخزاد این بانوی گرانمایه ی ایرانی در کارنامه ی به دروغ به درستی به شباهتهای تندیس میترا و الکساندر اشاره میکند. آری در نوشته های مربوط به میترا(مهر) از حالت خمیدهی سر او به چپ بارها یاد شده همینطور افسردگی چهره ی او هنگام ذبح گاو جالب است که چند تندیس یافت شده ی الکساندر همان مهر است کافیست تصاویر را با هم در برابری قرار دهید حتی مورخان کلاسیک بارها برای سرپوش گذاشتن نوشته اند که الکساندر سری داشته به سمت چپ خمیده!!! به گمان شما آنها ما را چه اندازه نفهم میدانند؟؟کاخ تچر از دوره ی هخامنشی - اشکانی - ساسانی و حتی تازیان سنگ نبشته دارد و موزه ی خط های باستانی شناخته میشود کجاست اثری از الکساندر مقدونی؟؟ چرا پیروزی خود را با یک سنگ نبشته جاودانه نکرد؟ چون او هم مانند بت من و سوپرمن یا اسپایدرمن رویایی بیش نیست اینان قهرمانان اروپاییان هستند.
فرزندان ایران باید بدانند که چه دروغهای شاخداری را میتوان باور کرد اما نباید. سخن برای گفتن بسیار است.
شاد باشید. زلال باشید. ایرانی باشید تا پایدار باشید
بی گمان داستان الکساندر مقدونی بیش از اندازه با حقیقت هم آغوش شده اما به باور ما چیزی مگر رویاهای شکل گرفته ی دشمنان تاریخ این سرزمین نیست. ناگفته نماند از آن روی که ما سالهاست در این باره پژوهش کردیم نمیتوانم همه ی دست رنج خودمان را با سخاوت زیادی پیشکش دوستان کنم. بنا به سپارش یکی از یاران ارجمند در امرداد بخشی هر چند گزیده را در اینجا خواهم آورد.( تا زمانی که برای جلوگیری از تحریف آن دانش نامه ی خودمان را به چاپ رسانیم.)
نخست اشاره به جنگها ی درونی پارس شایسته است.
از شورشهای زمان داریوش بزرگ که چشم پوشی کنیم.
نخستین بار پس از بنیان گزاری شاهنشاهی پارسی میان " بغا بوخشه ( مگابیز)" و "ارتخشتره(اردشیر) یکم هخامنشی "جنگ رویاروی در گرفت که پیروزی از آن سردار نامی و میهن پرست پارسی بغابوخشه بود پس از چند بار جنگیدن در زمانی چند ماهه که آن هم به سبب برخی بی کفایتیهای اردشیر شاه قابل احترام هخامنشی بود در مصر شورش شد و مگابیز این سردار نامور و با گذشت پارسی با وجود پیروزی در جنگ دوباره پرچم سرداری اردشیر را در دست گرفت و رهسپار مصر شد آنجا را آرام کرد مبادا با این جنگهای درونی سپاه پارسی ناتوان شود (همان کاری که اگر خسرو پرویز و بهرام چوبین هم درکشان میرسید کشور را دست تازیان نمیدادند) پس از آن مگابیز فروتنانه برای صلاح سرزمینش جز فرمانبرداری از اردشیر کاری نکرد و به راستی او شایسته ی شاه پارس بود نه اردشیر .
بار دوم که برای ما از دید تاریخ با ارزش تر است نبرد کورش پسر کوچک داریوش دوم و برادر بزرگترش اردشیر دوم هخامنشی است پس از شاهی اردشیر// .
کورش به پشتیبانی "پریساتیا" مادرش ادعای پادشاهی کرد از ارمنیا(ارمنستان) با سپاه خود به ایونیه (سرزمین های یونانی قبرس امروزی) رفت . بسیار زیبا روی و تنومند بود در نبرد ها 2زخم به اردشیر// زده بود با ثروت بسیار و سپاه پرتوانی که داشت یک سالی به پادشاه یونان بدل شده بود جوری که خود یونانیان و اروپاییان مانند دیودور سیسیلی و پلوتارک مینویسند فرمانروایان و جباران آتنی و اسپارتی از او وقت باریابی میگرفتند که گاهی پس از چند روز انتظار پشت درهای کاخش دست از پا دراز تر باز میگشتند. نکته ی جالب اینجاست که او دهها هزار نفر از یونان به عنوان مزدور اجیر کرد برای جنگ با اردشیر//.
این نخستین بار است که میتوان گفت یونانیان به پارس حمله میکردند. پس از چند جنگ سخت سپاه اردشیر دشمنان را نا توان کرده و در نبرد پایانی کورش که دلاورانه میجنگید کشته شد یونانیان قتل عام شدند 10 هزار نفرشان زنده ماندند و بازگشت غمگینشان هنوز سوگنامه ی یونانیان است " گزنفون" مورخ نامی نویسنده ی کورش نامه میان آنان بود و کتابی نوشت با نام"آناباسیس" یا بازگشت 10هزار تن که در همین باره است و هنوز به پارسی ترجمه نشده!!! پس این میتواند اولین حجوم یونانیان به پارس باشد.
اکنون باید دید الکسانر از کجا آمد.:
به کتیبه های هخامنشیان نگاه کنید بیشتر پادشاهان نام سرزمین های به فرمان و در قلم رو را آورده اند . نامی از مقدونیه نیست!!! در حالی که همه ی گاه نویسان یونانی به این سرزمین(مقدونیه) به عنوان خراجگزار . مستعمره یا دست کم هم پیمان پارسی ها اشاره کردند پس چگونه هیچ یک از شاهان هخامنشی نامی از آن نبرده اند؟ کمی درنگ کنید گویا تحریف کنندگان تاریخ فراموش کرده اند ما میدانیم دست کم سرزمین های به فرمان خودمان چه نام داشتند. سرزمین منطبق بر مقدونیه امروزی " آرکه لائوس " نام داشته است که در کتیبه ی خشایارشا px2 میتواند اشاره به قومیتشان باشد ( یونانیان آن طرف دریا) یا یونانیانی که کلاه خود به سر دارند. فردوسی طبق نوشته های پهلوی از او به نام اسکندر (مغانی) یک شاهزاده ی ایرانی یاد میکند. اشاره به جنگ های داخلی ایران و انتقال قدرت. آیا فردوسی کمتر از پلوتارک میداند؟! یا استرابون بیشتر از فردوسی میداند؟!!
چرا در این سرزمین پارس الکساندر شهری نساخته است؟ چگونه الکساندریه را در مصر ساخت ولی در این سرزمین حتی یک پیکان یا شمشیر از خود به جای نگذاشته است؟ مسیر جنگی الکساندر را بررسی کنید و زمان جنگهای او را حتی اگر بدون درگیری و جنگ تا هند پیشروی کرده باشد نمیتوانسته با این شتاب به هند برسد . در حالی که ما میدانیم هر جنگ مختصری میتوانسته چند ماه وقت او را بگیرد حتی اگرپارسی ها از سیاست و تکنیک جنگی دفاعی شهر سوخته بهره میبردند و زمان عقب نشینی آتش برای دشمن باقی میگزاشتند الکساندر برای رسیدن آذوقه و تجدید قوا با مشکل جدی و از دست دادن زمان روبرو میشد . گویا این مورخان رویا پرداز از دانش جغرافی و ریاضی بی بهره بوده اند.به عقب باز میگردیم مگر نه اینکه پلوتارک و دیودور در کتابهای خود نوشته اند 6000 کشتی هخامنشیان در آبهای مدیترانه(امروزی) حاضر بوده اند و " ممنون" مزدور هوشمند اردشیر /// و داریوش/// بر آبها نظارت داشته است و "ارتبز پارسی" آنجا همه چیز را زیر نظر داشته است. پس آقای الکساندر و 45000 سپاهی او نا مرئی بوده اند که 6000 ناو جنگی اجازه ی عبور به آنان داده اند؟؟؟!!! فرض میکنیم الکساندر نا مرئی شده و از آبها گذشته است. میدانیم که سپاه همبسته ی 3 شهربانی پارسی به فرماندهی " اسپیترا دات( سپهرداد) پارسی" آنجا منتظر راهزنان مقدونی بودند چگونه این راهزنان در برابر حجوم بی وقفه ی ذست کم 90هزار ارتش هخامنشی فرصت پیاده شدن از کشتی یافتند؟؟سخن ساده ای نیست سخن از ارتشی پر تجربه و کار آزمودست که میدانسته چگونه دشمن را در آب خفه کند. جالب اینجاست که به گفته ی رویا پردازان اول از همه الکساندر پیاده شده کلاه خود او به ضرب گرز گران سپهرداد میشکند اما خودش سالم مانده و سپهرداد کشته میشود( جل الخالق) بنگرید این داستان به تاریخ شبیه است یا به رویای کودکی که قهرمان سازی میکند تا در خلوتش او را بستاید؟؟
نبرد ماراتن و پس ارز آن پلاته را به خاطر بیاورید ( که همان هم 1 کلاغ 1000 کلاغ است) پارسیان که در زمان پیشگرد( عقب نشینی)به گونه ای سازمان دهی شده رفتار میکردند یعنی صفوف مقدم میجنگیدند تا دسته های عقبی به کشتی سوار شوند در آب گیر افتاده نابود شدند اما 45000 سپاهی الکسانر در برابر سپاه 120هزار نفری آماده و منتظر پارسی (به گمان ما 90هزار یعنی هر شهربانی 30هزار) نفری به آسودگی پیاده شده و پیروز شدند.
پوران فرخزاد این بانوی گرانمایه ی ایرانی در کارنامه ی به دروغ به درستی به شباهتهای تندیس میترا و الکساندر اشاره میکند. آری در نوشته های مربوط به میترا(مهر) از حالت خمیدهی سر او به چپ بارها یاد شده همینطور افسردگی چهره ی او هنگام ذبح گاو جالب است که چند تندیس یافت شده ی الکساندر همان مهر است کافیست تصاویر را با هم در برابری قرار دهید حتی مورخان کلاسیک بارها برای سرپوش گذاشتن نوشته اند که الکساندر سری داشته به سمت چپ خمیده!!! به گمان شما آنها ما را چه اندازه نفهم میدانند؟؟کاخ تچر از دوره ی هخامنشی - اشکانی - ساسانی و حتی تازیان سنگ نبشته دارد و موزه ی خط های باستانی شناخته میشود کجاست اثری از الکساندر مقدونی؟؟ چرا پیروزی خود را با یک سنگ نبشته جاودانه نکرد؟ چون او هم مانند بت من و سوپرمن یا اسپایدرمن رویایی بیش نیست اینان قهرمانان اروپاییان هستند.
فرزندان ایران باید بدانند که چه دروغهای شاخداری را میتوان باور کرد اما نباید. سخن برای گفتن بسیار است.
شاد باشید. زلال باشید. ایرانی باشید تا پایدار باشید