ashkan.h (16-09-10), Computex (05-09-10), germ (26-08-11), M A H R A D (06-09-10), NeodymiumCarbide (26-08-11), ravegoat (04-09-10), Shahryar (05-09-10)
فقط محض اطلاع :
کاریکلماتور نوعی از شوخ طبعی است که دکتر سیروس شمیسا در کتاب" انواع ادبی " از آن به عنوان یک نوع جدید ادبی یاد می کند .جملاتی کوتاه با آمیزه ای از طنز که گاهی به جمله ی قصار می ماند،شاید بتواند به ضرب المثل تبدیل شود وگاهی به فضای شعر نزدیک می شود. این راه را پرویز شاپور آغاز کرد.و این عنوان را شاملو از سر هم کردن کاریکاتور و کلمات بر آن گذاشت .یعنی کاریکاتوری که با کلمات نوشته می شود.اما از نگاه برخی اساتید این اسم زیبا و جالب نیست .هر چند که شاملو گفته چیزی را سر هم کردیم جا افتاد.
تاریخچه این هنر از زبان پروفسور ویکی پدیا:
کاریکلماتور نامی است که احمد شاملو بر نوشتههای پرویز شاپور گذاشت. این کلمه ابتدا در سال ۱۳۴۷ در مجله خوشه به سردبیری شاملو به کاربرده شد و حاصل پیوند «کاریکاتور» و «کلمه» است. به نظر شاملو، نوشتههای شاپور کاریکاتورهایی است که با کلمه بیان شدهاست.
نمونههایی از کاریکلماتورهای پرویز شاپور:
- وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند.
- اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم.
- به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.
- به یاد ندارم نابینائی به من تنه زده باشد.
- قلبم پرجمعیت ترین شهر دنیاست.
- به نگاهم خوش آمدی.
- قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است.
- هر درخت پیر، صندلی جوانی میتواند باشد.
- برای اینکه پشهها کاملاً نا امید نشوند، دستم را از پشه بند بیرون میگزارم.
- گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است.
- روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند!
- غم، کلکسیون خندهام را به سرقت برد.
- بلبل مرتاض، روی گل خاردار مینشیند!
منتظر کاریکلماتور های بیش تر هستیم و باشید !
دو نمونه زیبای دیگر :
بهار با کاپشن می آید و با عرقگیر رکابی می رود.
درزمستان درختان به هم محرم می شوند.
با تشکر از همه :-)
ashkan.h (16-09-10), Computex (05-09-10), germ (26-08-11), M A H R A D (06-09-10), NeodymiumCarbide (26-08-11), ravegoat (04-09-10), Shahryar (05-09-10)
مادر «شاپور» میگفت: «60 سال بچه بزرگ کردم، یک کلمه حرف حسابی از دهانش نشنیدم.» ولی همین حرفهای ناحساب شاپور که با اسم «کاریکلماتور»، از مجموعه ها و جنگ های هنری و ادبی سر در میآورد، از بهترین و طنازانه ترین ستون های این مجلات بود. این کاریکلماتور است که اسم شاپور را به ادبیات مدرن ایران سنجاق کرده. در زیر چند نمونه از کارهای شاپور را می خوانیم:
- بار زندگی را با رشته عمرم به دوش می کشم.
- زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی رود.
- باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده ، به آبپاش مرخصی داد.
- قطره باران غمگین روی گونه ام اشک میریزد.
- فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی شوند.
- جارو، شکم خالی سطل زباله را پر می کند.
- برای مردن عمری فرصت دارم.
- در خشکسالی آب از آب تکان نمی خورد.
- رد پای ماهی نقش بر آب است.
- گل آفتابگردان در روزهای ابری احساس بلاتکلیفی می کند.
منبع: حسین احتسابی، همشهری جوان، شماره 167
با تشکر ...
ضربان قلب برای رسیدن به مقصد آخرت سکوت را جایز نمی شمارند.
فاصله بین ضربان قلب پرنده محبوس را غم بی پروازی پر می کند.
موجودی که لبخند می زند بار زندگی را سبکتر به دوش می کشد.
شکوفه در فصل بهار آسانتر از پرنده روی درخت می نشیند.
آب گل آلود روز روشن ماهی ها را شب تار می کند.
پرویز شاپور
- اگر خودم هم مثل ساعتم جلو رفته بودم حالا به همه جا رسیده بودم.
- با چوب درختی که برف کمرش را شکسته بود ، پارو ساختم.
- با سرعتی که گربه از درخت بالا می رود، درخت از گربه پایین می آید.
- ستارگان سکه هایی هستند که فرشتگان در قلک آسمان پس انداز کرده اند.
- دلم برای ماهی ها می سوزد که در ایام کودکی نمیتوانند خاک بازی کنند.
- پرگاری که اختلال حواس پیدا می کند بیضی ترسیم می کند.
- با اینکه گل های قالی خارندارند ، مردم با کفش روی آن پا می گذارند.
- آب به اندازه ای گل آلود بود که ماهی ، زندگی را تیره و تار میدید.
پرویز شاپور
ashkan.h (16-09-10)
ashkan.h (16-09-10)
ستارگان در دل شب به روشنی روز می درخشند.
قطرات باران در آغوش هم آب می شوند.
باد به کمک موج به ماهی می وزد.
در مجلس ختم پروانه من و شمع اشک می ریزیم.
شب صورت ماهش را از چادر سیاه بیرون می گذارد.
آنچنان به دوردست ها رفته ای که نجوای صدای پایت هم شنیده نمی شود.
پرویز شاپور
ashkan.h (16-09-10), mehrdad_ab (07-09-10)
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks