روزهایی را به یاد میآورم که با اجرای کامپایلر ++C بر روی گوشی Xperia X10 mini باعث انگشتبهدهان ماندن همکلاسیهایم در دانشکده شدم. در آن زمان باور پیشرفتهای اندروید برای همه دشوار بود. علاقه من به اندروید تا آنجا پیش رفت که اغلب گوشیهای اندرویدی آن زمان را تجربه کردم؛ اما نگارش اندروید که به 4.0 رسید، چنان از آن متنفر شدم که در نهایت به iOS پناه بردم!
گوشی Xperia X10 mini، محصول 2010 سونی
اندروید با آن نیرویی که از هسته لینوکس و منبع باز بودن میگرفت، نه تنها من را مجذوب خود کرده بود و کارهای باورنکردنی با آن انجام میدادم، بلکه تقریباً همه اطرافیانم را هم قانع کرده بودم که یک گوشی اندرویدی بگیرند. در آن زمان اندروید در ابتدای راه خود بود اما با هر نسخهی جدیدی که عرضه میشد (هرچند با تاخیر)، کاملتر میشد و همین بر محبوبیت آن میافزود. شاید خندهدار به نظر برسد اما روزگاری گوشیهای اندرویدی فاقد نوارابزار (ToolBar) بودند و برای فعال کردن بلوتوث یا وای فای باید به منوی تنظیمات میرفتی که آنجا هم خبری از Toggle نبود. سرانجام با تعویض گوشیهای مختلف آن هم از برندهای گوناگون، با Xperia Arc S به اندورید 4.0 یا همان Ice Cream Sandwich رسیدم که آغاز جدایی من از اندروید بود.
اندروید 4.0.3 بر روی گوشی Xperia Arc S
آپدیت اندروید 4.0 آن هم با تأخیر چند ماهه برای برخی گوشیها از راه رسید و از آنجا بود که به مرور صدای اغلب آنهایی که به واسطه من با اندروید آشنا شده بودند در آمد. کارایی ضعیف و مشکلات اندروید 4.0 به حدی جدی بود که به ناچار دهها گوشی را با ROM رسمی و غیر رسمی به اندروید 2.3.7 یا نگارشهای پایینتر از آن داون گرید (Downgrade) کردم تا بلکه از شر پیشرفتهای اندروید در امان بمانند.
اوضاع به حدی رو به وخامت رفت که اندروید 4 و نسخههای بعد از آن را نادیده گرفتم تا اینکه 5 هم از راه رسید و مشکلات مختلف و کارایی ضعیف کماکان ادامه داشتند. آنجا بود که فکر کردم دیگر به انتهای خط رسیدهایم و باید به دنبال یک سیستم عامل دیگر باشم. در نهایت انتخاب بهتری از iPhone 5s پیدا نکردم، هرچند که بعدتر iPhone 6 هم از راه رسید. برای نزدیک به یک سال تمام با 5s سر کردم و هرچند از مصائب فراوان اندروید خلاص شده بودم، اما iOS در آن زمان محدودیتهای خندهدار فراوانی داشت و همین باعث شد در نهایت با Microsoft Lumia 640 این بار به ویندوز فون و مایکروسافت پناه ببرم.
ویندوز فون چیزی نبود که از کار کردن با آن لذت ببرم اما وعده و وعیدهای مایکروسافت در مورد ویندوز 10 موبایل، من را مجاب کرد تا با آن بسازم.
با از راه رسیدن آپدیت ویندوز 10 موبایل و مشکلات کلافه کننده، نتوانستم بیشتر از این سیستم عامل موبایل مایکروسافت را تحمل کنم و این بار سراغ iPhone 6s رفتم؛ این گوشی نه تنها توانست نیازهای من را برآورده کند، بلکه مشکل خاصی هم در کار نبود و همین باعث شد بعدتر به iPhone 7 مهاجرت کنم و حتی تا همین چند ماه پیش به تهیه iPhone 8 یا iPhone X فکر میکردم. اما در طول این مدت که از iPhone 7 استفاده میکردم، به همان اندازه که عاشق آن شده بودم، نمیتوانستم برخی محدودیت و مشکلات را نادیده بگیرم، با این حال انتخاب بهتری سراغ نداشتم.
در طول این مدت به حدی از اندروید فاصله گرفته بودم که نمیتوانستم برای دقایقی هم که شده با گوشی اندرویدی کسی کار کنم! تا اینکه کمتر از 2 ماه پیش که خودم را برای مهاجرت به iPhone 8 آماده میکردم، یکباره به یاد مصائب اپل افتادم و با یک تصمیم عجولانه، برای کنجکاوی و البته استفاده موقت، یک گوشی نسبتاً میان رده اندرویدی تهیه کردم.
این بار دیگر خبری از پرچمدارها، با آن سختافزارهای قدرتمند و طراحیهای خیره کننده نبود اما در کمال ناباوری خبری هم از مشکلات پیشین اندروید نبود یا دست کم مثل گذشته شدید نبودند و همین من را مجاب کرد تا به تست کردن تعدادی از گوشیهای اندرویدی روز بپردازم. در نهایت به این جمع بندی رسیدم که حالا اندروید به بلوغ نسبی رسیده است و دیگر خبری از مشکلات کلافهکننده گذشته نیست. جالبتر اینکه گوشیهای اندرویدی هم به همان اندازه پیشرفت کردهاند و دیگر فاصله چندان محسوسی میان سخت افزارهای پرچمداران اندرویدی با آیفونهای اپل نمیدیدم.
در ادامه به شرح مشکلات و محدودیتهایی که با iPhone با آن مواجه بودم اما حالا با اندروید خبری از آنها نیست میپردازم، البته قرار نیست بگویم محصولات اپل گران هستند!
هیچ انعطافی نداشت
بر خلاف روزهایی که با وصل کردن کیبورد کامپیوتر به گوشی اندرویدی تمرینهای ++C را مینوشتم و آن را به فلش درایو منتقل میکردم تا در کلاس ارائه کنم، محدودیتها و مصائب ذاتی اپل و آیفون باعث شده بود روز به روز از شدت استفاده من از گوشی کاسته شود. همین محدودیتها و پیچیدگیها باعث شده بودند حتی از فرستادن یک عکس یا ویدئو برای دیگران هراس داشته باشم و همیشه طفره میرفتم یا آن کار را با PC انجام میدادم!
آهستهآهسته این پیچیدگیها از شدت استفاده من از گوشی کاسته بودند و دیگر نمیتوانستم یک پیام طولانی را با گوشی بنویسم. این تأثیرات به حدی پیش رفتند که دیگر برای انجام سادهترین کارها هم به PC وابسته بودم.
هرچه که پیش میرفت، جز مواقعی که به PC دسترسی نداشتم، استفاده من از گوشی فقط به گوش کردن به موزیک یا نهایتاً گرفتن چند عکس و تماس صوتی محدود شده بود. مطمئناً مشکل من آشنایی نداشتن با نحوه انجام کارها نبود اما بگذارید صادق باشم، واقعاً خسته کننده بود. ارسال فایل با همان SHAREit هم مصائب خود را داشت؛ دیگر iTunes و واسط قرار دادن PC جای خود دارد.
از نگاه من معقول نبود انجام کارهای سادهای چون جابجایی فایل یا حتی تغییر زنگ تماس با پیچیدگی بالایی همراه باشد.
نمایشگری که بزرگ نبود
اگر نظر دارندگان گوشیهای غیر پلاس اپل را جویا شوید، احتمالاً قریب به اتفاق می گویند نمیتوانند با گوشیهای بزرگ و مجهز به نمایشگرهای بزرگتر کار کنند و از اندازه گوشیهای خود راضی هستند. اما اگر آنها هم مثل من iPhone 7 یا حتی iPhone 8 داشته باشند، احتمالاً خوب میدانند کار کردن با نمایشگر 4.7 اینچی چقدر دشوار است. البته امیدوارم استفاده آنها به تماس صوتی محدود نشود!
شاید بتوان با گذشت زمان با نوشتن بر روی صفحه نمایش گوشیهای آیفون کنار آمد اما صفحه نمایش کوچک نه تنها باعث خستگی چشم میشود، بلکه از سرعت کار کردن با گوشی نیز میکاهد. یکی از مشکلات اصلی من با iPhone 7، دشواری استفاده از آن، خصوصاً نوشتن موقع راه رفتن بود. خواندن نوشتهها حین حرکت هم دست کمی از نوشتن نداشت. در واقع نمایشگر کوچک iPhone 7 باعث شده بود ناخودآگاه سعی کنم اغلب کارهایم را بر روی PC انجام بدهم. این تأثیر نیز به حدی پیش رفته بود که اگر قرار بود پیام طولانی برای کسی بنویسم، از او میخواستم منتظر بماند تا به خانه برسم!
تردیدی وجود ندارد اگر به آن عادت کنید، ممکن است با نمایشگر کوچک گوشیهای اپل مشکلی نداشته باشید اما هیچ کس نمیتواند منکر مثبت بودن نمایشگر بزرگتر شود. نه تنها استفاده از نمایشگر بزرگتر آسانتر است و چشمها کمتر خسته میشوند، بلکه سرعت خواندن و نوشتن نیز بالاتر است.
مصائب اپ استور
یکی دیگر از مشکلات من با iPhone یا به طور مشخصتر iOS، پیدا کردن و نصب اپلیکیشنهای مورد نیازم بود. اگر از محدودیت IP کشورمان بگذریم که قابل حل بود، نتوانستم با مشکل محدود شدن به APP Store کنار بیایم.
نه تنها بسیاری از برنامههای غیر متعارف برای برخی استفادههای پیشرفته جایی در APP Store ندارند، بلکه عدم امکان نصب بازیها و برنامههای کرک شده یا حتی ماد شده، خود کلافه کننده بود. بگذارید صادق باشم، یکی از سرگرمیهای من موقع فاصله گرفتن از PC، اجرای بازیهای ماد شده و نامحدود است، چه کسی نمیخواهد بدون آنکه ساعتها وقت بگذارد و یا حتی هزینه کند، سلاح و ماشینهای بهتر را آنلاک کند و از بازی کردن با نهایت هیجان لذت ببرد؟! البته برخی از برنامه و بازی ها به صورت کرک شده نیز در دسترس هستند اما تنوع آنها بسیار پایین است.
شاید محدودیت در نصب اپلیکیشنهای کرک شده و ماد شده قابل توجیه باشد، اما دیگر نمیتوانستم در دسترس نبودن برخی برنامههای غیر متعارف و خاص را نادیده بگیرم؛ چرا که برنامههای موجود در APP Store باید شرایط مشخصی داشته باشند و همین باعث شده بود از بسیاری از برنامههای نامتعارف اما ضروری محروم بمانم.
سخت گیریهای اپل در عمل از این هم فراتر میرود، ممکن است در سال چند روز به یک اپلیکیشن مسیریاب آفلاین نیاز پیدا کنم اما عملاً امکان نصب آن بر روی آیفون وجود نداشت، معقول هم به نظر نمیرسد بخواهید برای چنین استفادهای یک لایسنس قانونی چند صد هزار تومانی تهیه کنید.
اپل با من نمیساخت!
مشکل بزرگتری که با آن مواجه بودم، محدودیتها یا اگر درستتر بگویم تحریمها علیه ایرانیان و اپلیکیشن های ایرانی بود. شاید خنده دار به نظر برسد به علت همین محدودیتها نتوانید یک تاکسییاب نظیر تپسی را نصب کنید و از کسی بخواهید برایتان تاکسی بگیرید!
همچنین انتشار بروزرسانی اپلیکیشنهای ایرانی برای iOS بسیار کُند است و بسیاری مواقع به چندین ماه زمان نیاز است تا تغییرات و قابلیتهای جدید را دریافت کنید؛ نمونه مشهود آن همراه بانکها هستند. برنامههایی چون Telegram نیز با تأخیر قابل ملاحظه نسخه iOS خود را بروزرسانی میکنند و همین آزاردهنده است.
کابوس باتری
SoC های اپل هرچقدر هم که کم مصرف و بهینه باشند، این کمپانی باتری را فدای طراحی باریک محصولات خود کرده است. هرگاه قرار بود برای مدت زیادی از خانه دور بمانم، همواره یکی از نگرانیهای من اتمام شارژ باتری پیش از بازگشت بود. همچنین در طول مسافرتها هم باید استفادهام از گوشی را بسیار محدود میکردم تا در طول راه با مشکل اتمام شارژ مواجه نشوم. به همین منظور باید دور Asphalt 8: Airborne را خط میکشیدم و استفاده از اینترنت شبکه موبایل را هم محدود میکردم؛ در غیر این صورت ناممکن بود حتی یک روز تمام هم دوام بیاورد. مطمئناً نه باتری دستگاه کُهنه شده بود و نه مشکل از برنامهها یا تنظیمات بود، اپل باتری را فدای طراحی جذاب و وزن کم کرده است.
محدودیتهای بیشتر
اپل iOS محدودیتهای بیشتری نیز دارد اما هیچ یک از آنها به اندازه محدودیتهای اشاره شده جدی نبودند. یکی از این محدودیتهای کمتر جدی، عدم امکان شخصی سازی رابط کاربری است. جز جابهجایی آیکونها، تقریباً نمیتوان هیچ کار دیگری انجام داد. شاید بدترین این محدودیتها، عدم امکان شخصیسازی آیتمهای Control Center باشد.
سخن پایانی
مطمئناً iPhone ویژگیها و مزایای منحصر به فردی دارد، خصوصاً دستکم من نمیتوانم طراحی خیره کننده و دوربین خارقالعاده آن را نادیده بگیرم اما صادقانه بگویم عطایش را به لقایش بخشیدم! با اطمینان میتوان بگویم اگر محدودیتهای گاه مسخره اپل برطرف نشود، هرگز حاضر نیستم به عقب برگردم.
توجه: این مطلب یک نوشتار بر اساس تجارب شخصی است و بازتابدهندهی نظرات متخصصان یا بررسیهای شهر سختافزار نیست.
نظر خود را اضافه کنید.
برای ارسال نظر وارد شوید
ارسال نظر بدون عضویت در سایت